به گزارش خبرساز ایران، ۲۸ دی مصادف است با دو حادثه تاریخی مرتبط به یکدیگر که بررسی آنها می تواند بخشی از تاریخ ایران را برای ما روشن کند. این دو حادثه بدین قرار هستند:
الف. در پی رفع ممانعت شوروی، در این روز در سال ۱۳۲۵ (۱۹ نوامبر ۱۹۴۶) واحدهای اعزامی از تهران برای حل مسئله آذربایجان از قزوین وارد زنجان شدند.
ب. ۱۹نوامبر سال ۱۹۴۷ (۲۸ آبان ۱۳۲۶) دولت وقت شوروی نسبت به رد قرار داد امتیاز نفت شمال به آن کشور در مجلس، به دولت ایران اعتراض کرد.
این دو حادثه مربوط به غائله آذربایجان در ابتدای دهه ۲۰ شمسی است که دولت وقت را دچار سردرگمی و ضعف کرده و عملا بخشی از ایران را جدا کرد. این غائله سرانجام در نیمه دهه ۲۰ حل شد اما برای حل آن افراد مختلفی سیاست ورزی کرده و در این راستا اقدام نمودند.
در راس بازیگرانی که در مساله آذربایجان دخالت داشتند “احمد قوام” بود. احمد قوام یکی از مرموزترین سیاستمداران تاریخ ایران است. درباره او اظهارات متفاوتی ارائه میشود. گروهی مخالف شدید او و سیاست هایش هستند و برخی نیز او را زیرک ترین دیپلمات ایران معاصر می دانند. هر چه هست نمی توان نقش او را در حل شدن غائله آذربایجان انکار کرد.
مروری بر غائله آذربایجان و ماجرای وعده امتیاز نفتی به شوروی
در ابتدا بهتر است مروری بر چگونگی شکل گیری مساله آذربایجان داشته باشیم. ارتش شوروی بعد از جنگ جهانی دوم و تصرف شمال ایران واحدهایی را به خصوص در شهرهای غربی کشور مستقر کرد. در این ایام، گروه های چپ از فرصت استفاده کرده و به خصوص در شمال و غرب فعالیت کردند. در راس این گروه های فعال حزب دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری بود که با روس ها متحد شده و خود را رهبر آذربایجان ایران نامید. به دلیل حضور نیروهای شوروی در آذربایجان و ضعف ارتش ایران جنگ با پیشه وری میسر نبود و عملا آذربایجان از ایران جدا شده بود. در همین زمان، سیاستمداران ایران به سازمان ملل رفته و از شوروی به علت خالی نکردن نیروهای خود از سرزمین های ایران شکایت کردند. این اولین پرونده رسمی در تاریخ سازمان ملل بود. غرب توجه ویژه ای به این پرونده کرد و قطعنامه ای علیه شوروی صادر نمود اما استالین (رهبر وقت شوروی) توجهی به این مساله نکرد و آذربایجان همچنان در تصرف نیروهای روس و متحدانش باقی ماند.
در همین زمان احمد قوام نخست وزیر ایران شد. او در اولین اقدام خود به سراغ مساله آذربایجان رفت و سعی کرد از طریق دیپلماتیک مساله را حل کند. او دیدارهای متعددی را با سران شوروی داشت و سرانجام توانست در توافقی به نام “قوام – سادچیکف” روس ها را راضی به ترک آذربایجان کند. این توافق نامه که در فروردین ۱۳۲۵ منعقد شد، سه ماده داشت:
– در صورت پیش نیامدن اتفاق غیرمترقبه، قوای شوروی تا شش هفته بعد تمام ایران را تخلیه خواهند کرد.
– دولت ایران و شوروی موافقت کردند که شرکت نفت مختلط ایجاد کنند که عواید آن پنجاه-پنجاه باشد.
– قضیه آذربایجان چون مسئلهای داخلی است مربوط به خود ایران میشود که خود آن را به نحو دوستانه حل کند.
سیاست موازنه مثبت احمد قوام
بدین ترتیب احمد قوام توانست مقدمات خروج شوروی از آذربایجان را فراهم کند. اگرچه این توافق برای شوروی نیز آبرومندانه بود چرا که آمریکا نیز در حال فشار آوردن به روس ها بود و استالین نمی خواست وارد جنگ با غرب شود اما قوام باید محتاطانه عمل می کرد. آمریکایی ها و انگلیسی ها نسبت به بند دوم قرارداد یعنی وعده دادن نفت شمال به روس ها حساس شدند. در همین حال، قوام مجبور بود زمینه را برای حمله به آذربایجان و الحاق مجددش به ایران فراهم کند. او می دانست احزاب چپ از جمله توده ای ها و دموکرات ها چه قدرتی در ایران یافته بودند به همین علت به آنها نزدیک شد و برخی اعضای متنفذ چپ را به دولت خود راه داد.
در سال ۱۳۲۵ قوام حزب دموکرات ایران را تأسیس کرد و با واگذاری سمت معاونت به مظفر فیروز اختیارات وسیعی به او داد. فیروز در مرداد ماه ۱۳۲۵ در کابینه ائتلافی احمد قوام، با تشکیل وزارت کار بهعنوان وزیر کار معرفی شد، و در همان سال مأمور مذاکره با سید جعفر پیشه وری شد و در این مذاکرات موفقیت هایی نیز به دستآورد.
در همین زمان، قوام تلاش کرد سیاست “موازنه مثبت” را که از قدیم به آن باور داشت، در ایران پیاده کند. او وعده هایی را به آمریکا و انگلیس به خصوص درباره نفت جنوب داد و از این طریق سعی کرد حساسیت آمریکایی ها را کم کند. اما کار از کار گذشته بود. جناح راست و غرب گرای حکومت و شخص شاه نسبت به قوام احساس خطر کرده بودند. ارتش علیه او شوریده ودر جنوب نیز بسیاری او را مسئول اعتصابات شرکت نفت و حمایت از حزب توده می دانستند.
سرانجام قوام نگران از عاقبتش دست از ائتلاف با چپ ها برداشت و سعی کرد دولت خود را از دموکرات ها خالی کند و به راست ها و غرب گراها نزدیک تر شود.
چرخش تاریخی قوام و رودستی که به استالین زد
ارتش شوروی قبل از انتخابات مجلس و تصویب امتیاز نفت، شمال آذربایجان را ترک کرد. بعد از این حادثه، ارتش وارد آذربایجان شد و ایران مجددا یکدست گردید.
در همین حال، شوروی منتظر ماند تا با تشکیل مجلس پانزدهم قرارداد نفت شمال به امضاء نمایندگان برسد اما این اتفاق نیفتاد. در یک حرکت عجیب و چرخش تاریخی، احمد قوام در همین زمان، طی نطق مفصلی در مجلس از این طرح و تبعات آن در آذربایجان انتقاد کرد و با پیشنهاد عده ای از نمایندگان طرح دو فوریتی به صورت ماده واحده تصویب و عملاً قرارداد و طرح مربوط به آن ملغی شد.
بدین ترتیب مجلس از تصویب قرارداد نفت شمال با شوروی خودداری کرد و به قول معروف دست شوروی در پوست گردو ماند چرا که قبل از تشکیل مجلس نیروهای خود را از آذربایجان بیرون برده بود و دستش به جایی بند نبود. البته شوروی نهایتا از ایران شکایت کرد اما نتوانست راه به جایی ببرد چرا که طبق قانون و متن توافق، امتیاز نفت شمال باید به تصویب مجلس ایران می رسید.
قوام، قهرمان عرصه دیپلماسی یا سیاستمداری مذبذب؟
بسیاری معتقدند دور زدن شوروی یکی از هوشمندانه ترین اتفاقات سیاسی در تاریخ ایران بوده است؛ اتفاقی که قهرمان آن احمد قوام بود. او ابتدا با وعده نفت شمال شوروی را مجبور به تخلیه آذربایجان کرد و بعد هم در چرخشی تاریخی علیه شوروی اقدام کرد و مانع تصویب قراداد نفت شمال با شوروی شد.
با این حال، عده ای نظر دیگری دارند. برخی معتقدند فشار آمریکا به شوروی باعث شد استالین نیروهایش را از آذربایجان بیرون ببرد و این اتفاق ربطی به قوام ندارد. عده ای دیگر همچون یرواند آبراهامیان نیز معتقدند که قوام مجبور به چرخش تاریخی شد وگرنه او دوست داشت بین شوروی و آمریکا موازنه مثبت برقرار باشد و همانطور که نفت جنوب به غرب رسیده، نفت شمال هم به شوروی برسد تا این دو در مقابل هم قرار بگیرند اما فشار ارتش، شاه و غرب گراها باعث شد حتی چینش کابینه خود را تغییر داده و در مجلس نیز علیه شوروی نطق کند و مانع از امضاء قرارداد نفتی با شوروی گردد.
سرنوشت کابینه قوام؛ وقتی سیاست ورزی بیش از حد کار دست جادوگر سیاست داد
احمد قوام با ایجاد حزب دموکرات تلاش کرد در انتخابات مجلس شانزدهم پیروز شود اما نتیجه برای او فاجعه بار تمام شد. سقراط گفته است هرکس بخواهد همه را از خود راضی نگه دارد نهایتا همه را از خود ناراضی می کند. این عبارت حکیمانه بازنمود سرنوشت احمد قوام است. قوام هر کسی را که به نوعی مخالف سلطنت و محمد رضا شاه بود در حزب جدید خود قرار داد. حزب دموکرات جبهه ای بی توازن و نامنظم بود. دموکراتهای واقعی و تندرو، زمین داران ضد سلطنت، روشنفکران کهنسال و قاجاری و… همه در این حزب حضور داشتند.
بعد از انتخابات قوام به یک پیروزی گسترده دست پیدا کرد. حزب دموکرات توانست بیش از ۸۰ کرسی به دست بیاورد و در مقابلِ حزب اتحاد ملی(سلطنت طلبان) که ۳۵ کرسی به دست آوردند، اکثریت مجلس را از آن خود کند. اکنون همه قوام را مرد قدرتمند ایران می دانستند اما فقط چند ماه از انتخابات مجلس نگذشته بود که ورق برگشت.
مشکل بزرگ حزب دموکرات این بود که از ثبات سیاسی برخوردار نبود. قوام هر سیاستمدار و منتخبی را با هر گرایش سیاسی در این جبهه قرار داد. در حقیقت، حزب دموکرات بیشتر جبهه ای سلبی بود تا ایجابی؛ حزب دموکرات حزبی بود که در مقابل سلطنت طلبان و برای برخورد با آنها شکل گرفته بود و از هویت مستقلی برخوردار نبود. در همان زمان، روزنامه قیام ایران این آشفتگی داخلی حزب را به خوبی توصیف کرده و آن را “اجتماع گرگ و گوسفند” توصیف کرد.
تنها چند ماه از پیروزی در انتخابات گذشته بود که دموکرات های واقعی و تندرو در مقابل قوام ایستادند و دسته دسته از حزب خارج شدند. مدتی بعد برخی زمینداران به سلطنت طلبان پیوستند و در آخر طرفداران حکمت از حزب خارج شدند. شرایط در طول چند ماه به حدی برای قوام السلطنه سخت شد که در نهایت مجبور به استعفا شده و به پاریس رفت. بعد از این اتفاق بود که سلطنت طلبان مجلس به سرعت قدرت را در دست گرفته و حتی علیه قوام شکایت کردند؛ شاه نیز از این فرصت استفاده کرد و تمام القاب و افتخارات قوام را از او گرفت.
ثبت دیدگاه