حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۷ دی , ۱۴۰۳ 26 جماد ثاني 1446 Friday, 27 December , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 6679 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 1×
راز‌های یک زندگی آرام، موفق و رضایت‌بخش از زبان شادترین مرد جهان
05 مهر 1402 - 11:00
1
"برای مقابله با اضطراب پادزهری ایجاد کنید آن پادزهر این است: با دلسوزی عمل کنید آن وقت چندان مضطرب نخواهید شد. کاری انجام دهید، نگرش ایجاد کنید و دور هم جمع شوید".
پ
پ

به گزارش خبرساز ایران، خبرنگار “گاردین” از تجربه دیدار خود با “متیو ریکارد” راهب ملقب به “شادترین مرد جهان” این گونه می‌نویسد: “من در مصاحبه‌ها مضطرب می‌شوم. لحظاتی پس از آن که “متیو ریکارد” با لباس قرمز و زعفرانی رنگ روی صفحه نمایشگر رایانه ظاهر شد پس زمینه‌اش جایی در فرانسه به طرز محسوسی محو شده بود. او حتی پیش از آن که بتوانم اعتراف‌گیری کنم شروع به خندیدن می‌کند. او در طول مصاحبه بار‌ها می‌خندد. او می‌گوید:”واقعا؟ آیا در شغل شما نیز”؟ و من پاسخ می‌دهم بله. آیا چیزی ریکارد را مضطرب می‌کند. او می‌گوید:”بله، قطار یا هواپیمای مفقود شده. فارغ از این موضوع نگرانی زیادی ندارم”.

ریکارد* ۷۷ ساله سخت گیری یک روشنفکر فرانسوی را با خردی که پس از گذر از سن پنجاه سالگی به دست می‌آورید ترکیب می‌کند. او سال‌ها تمرین معنوی شدید را انجام داده است. ریکارد چگونه توانست لقب “شادترین مرد جهان” را از آن خود سازد.

همه چیز از شرکت او در یک پروژه تحقیقاتی در سال ۲۰۰۴ میلادی آغاز شد پروژه‌ای که مغزش را در حین مراقبه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. الکتروانسفالوگرام سطوح بی‌سابقه‌ای از امواج گاما را ثبت کرد که با سلامتی و تمرکز همراه بود. بخشی از مغز او که مرتبط با احساسات مثبت است نیز بر اثر مدیتیشن فعال شد. او خود می‌گوید: “چگونه می‌توانیم از وضعیت شادی ۸ میلیارد نفر مطلع شویم؟ شاید مردی باشد که همواره در شادی و سعادت کامل باشد”؟ از او پرسیدم آیا این عنوان (شادترین مرد جهان) او را آزار می‌دهد. او گفت: “نه، اما احساس خجالت به من دست می‌دهد. یکی از دوستان ام گفت روی مزارت نوشته می‌شود اینجا شادترین مرد جهان آرمیده است”.

او می‌افزاید: “من از واژه یونانی ائودایمونیا برای بیان سعادت و خوشبختی استفاده می‌کنم. خوشبختی واقعی ناشی از رهایی از منابع رنج است. این منابع چه هستند؟ نفرت، غرور و حسادت. این نوعی سعادت و نوعی امتیاز است که از نوع دوستی، خیرخواهی و شفقت ناشی می‌شود و پایدار است. شما می‌توانید آن را حتی در لحظات غم و اندوه و بدون توجه به شرایط مادی خود احساس کنید و متمایز از لذت است. لذت نیز کاملا خوب است، اما به معنای شادی و شاد بودن نیست”.

خبرنگار “گاردین” می‌افزاید: “من در این بخش با ریکارد اختلاف نظر دارم و می‌گویم من لذت یا شادی‌های کوچک را به عنوان شکل در دسترسی از شادی می‌بینم: لذت بردن از طبیعت، در کنار خانواده ام بودم و یا لذت بردن از خوردن یک کیک. او می‌گوید: “البته که ایرادی ندارد. پس از قدم زدن در برف دوش آب گرم گرفتن هیچ اشکالی ندارد، اما اگر ۲۴ ساعت زیر دوش آب گرم باقی بمانید دیگر آن را دوست نخواهید داشت. من می‌توانم یک قطعه زیبا از باخ را سه بار گوش کنم، اما نه برای ۲۴ ساعت.

وقتی شرایط تغییر کند لذت محو می‌شود و خنثی یا ناخوشایند یا غیر قابل دسترس خواهد شد. این در حالیست که در مورد شادی هر چه بیش‌تر آن را تجربه کنید عمیق تر، گسترده‌تر و در برابر شرایط مقاوم‌تر می‌شود. با این وجود، داشتن احساسات خوشایند نیز اشکالی ندارد، اما کاملا متفاوت از شادی پایدار است”.

ریکارد می‌افزاید: “ذهن ما می‌تواند بهترین دوست مان یا بدترین دشمن مان باشد. ما قادر به تغییر وضعیت مان هستیم. ما باید ویژگی‌هایی را در خود پرورش دهیم که خیرخواهی، قدرت درونی و آزادی درونی مان را تقویت می‌کند تا در برابر فراز و نشیب‌های زندگی شکننده نباشیم.

ایجاد ائودایمونیا* مهارتی است که نیاز به تمرین دارد. در واقع، اگر غیر از این بود باید تعجب می‌کردیم. این تنها چیزی می‌باشد که در انسان ثابت است. من خود تمایل به آرامش دارم و به ندرت با احساسات متلاطم آزار دهنده مواجه می‌شوم. اگر تمرین را از سطح پایین آغاز کنید به احتمال زیاد بهبود چشمگیری را مشاهده خواهید کرد”.

او در کتاب اش از دوره‌های طولانی زندگی در نپال، بوتان و ۲۱ سفر به تبت از جمله در سفری در سال ۱۹۸۵ میلادی به عنوان اولین فرد خارجی که به او اجازه داده شد پس از تهاجم چین به تبت از آنجا بازدید به عمل آورد نوشته است.

او در برهه‌ای از زندگی برای دالایی لاما کار ترجمه را انجام داده و در نگارش متن سخنرانی ایراد شده در نشست سازمان ملل متحد و داووس برای دانشمندان و اندیشمندان برجسته جهان مشارکت داشته است. او مقالاتی را در زمینه علوم اعصاب و مدیتیشن نوشته است. او می‌گوید: “من افراد خارق العاده زیادی را ملاقات کرده ام و چیز‌های شگفت انگیزی دیده ام. به همین دلیل کتاب ام را نوشتم. در غیر این صورت آن تجربیات با مرگ مغزم از بین می‌رفتند”.

“گاردین” در ادامه می‌نویسد: “ریکارد در کتاب حتی جزئیات را نیز به شکل قابل توجهی بیان کرده است: مشاهده غَژگاو (یاک) گوشه نشین تبتی، گله داران، سوارکاران و ملاقات با خانواده سلطنتی بوتان و بوروکرات‌های چینی و صعود‌های خطرناک به مکان‌های مقدس بالای رشته کوه هیمالیا.

او در موردی از خودداری اش از کشتن کرم نواری دستگاه گوارش می‌گوید، اما معلم معنوی اش او را مجبور به مصرف دارای ضد انگل کرد و به او گفت: “بنوش! جان انسانی تو از جان یک کرم با ارزش‌تر است”.

ریکارد در فرانسه بزرگ شد. “یانه لو توملین” مادرش یک نقاش انتزاعی پیشگام بود. او نیز در سال ۱۹۶۸ میلادی بودایی شد. “ژان فرانسوا ریول” پدرش فیلسوف، روزنامه و ویراستار هفته نامه خبری “اکسپرس” بود.

او هم چنین عضوی از آکادمی فرانسه بود. ریکارد می‌گوید در دوران رشد از این که به نظر می‌رسید هیچ رابطه‌ای بین نبوغ و انسان خوب بودن وجود ندارد دچار سردرگمی و پوچی شده بود تا آن که روزی یکی از دوستان اش مستندی درباره رهبران روحانی بودایی تبتی در تبعید را به او نشان داد. ریکارد می‌گوید فکر می‌کردم این راه من باشد گفتم پس می‌روم و آنان را ملاقات می‌کنم. او می‌افزاید: “در واقع، من در تاریخ ۱۲ ژوئن ۱۹۶۷ در سن ۲۱ سالگی دوباره متولد شدم.

در آن زمان از یک منصب عالی در انستیتوی معتبر پاستور دست کشیدم جایی که با باکتری‌های روده بزرگ که موضوع دکترا بودند خداحافظی کرده و در سال ۱۹۷۲ به دارجیلینگ در هند نقل مکان کردم. شش سال بعد به یک راهب تبدیل شدم. من نگران این بودم که چنین تصمیمی را چگونه به پدر پولادین و در عین حال روشنفکرم اطلاع دهم؟

من از درگیری‌های بزرگ متنفر بودم. خوشبختانه هرگز چنین اتفاقی رخ نداد. من تصمیم ام را گرفته و مشتاق بودم به پدرم اطلاع دهم البته به شیوه‌ای دیپلماتیک، خوب و عاشقانه. پدرم کم حرف زد اگرچه بعدا یکی از دوستان اش به من گفت که گریه کرده بود.

پدرم به من تنها این جمله را گفت: “چگونه می‌خواهی امرار معاش کنی”؟ این سوال خوبی بود، زیرا من هرگز به آن فکر نکرده بودم”! پیش از آن ما در زندگی مان پول زیادی نداشتیم. پدرم پول بسیار کمی به مادرم چه پیش و چه پس از طلاق داد. کمبود غذا در خانواده مان گاهی احساس می‌شد و خبری از اسباب بازی‌های زیاد در کریسمس نبود”.

ریکارد در پاسخ به این پرسش که اگر در پاریس باقی می‌ماند زندگی اش چگونه بود می‌گوید: “زندگی خوبی نبود. یکی از دوستان ام می‌گوید من یکی از آن دانشمندان مغرور می‌شدم”!

او سال‌ها بعد به پاستور بازگشت و با یک دوست نزدیک و همسایه آزمایشگاهی که در حال مطالعه تنظیم ژن مالتوز بود صحبت کرد. ریکارد می‌گوید: “از او پرسیدم در مورد چه چیزی تحقیق می‌کنی”؟ او ۲۵ سال کماکان در حال تحقیق بر روی یک موضوع بود. به یکدیگر نگاه کردیم. او خندید. او می‌توانست در چهره ام ببیند که در حال فکر کردم به این جمله درباره اش هست: “اوه! تو چقدر بیچاره ای”!

ریکارد در ادامه می‌گوید: “تاثیر آثارم را در میان مخاطبان گسترده‌ای لمس کرده ام. یک روز یک راننده خودروی فِراری جلویم را گرفت و از من بخاطر کتاب ام در مورد نوع دوستی قدردانی کرد. من توانستم بنیاد خیریه‌ای راه اندازی کنم که پروژه‌های آموزشی، بهداشتی و زیست محیطی را در هند، نپال و تبت تامین مالی می‌کند. ما هر سال به ۴۰۰۰۰۰ نفر کمک می‌کنیم”.

او می‌گوید توصیه ام به جوانان این است: “برای مقابله با اضطراب پادزهری ایجاد کنید آن پادزهر این است:” با دلسوزی عمل کنید آن وقت چندان مضطرب نخواهید شد. کاری انجام دهید، نگرش ایجاد کنید و دور هم جمع شوید”. او می‌گوید برای مقابله با بحران آب و هوایی و هر بحران دیگری شفقت و اقدام عملی باید با یکدیگر همراه شوند.

خبرنگار “گاردین” در ادامه می‌نویسد: “از برخی جهات جهان در سال ۲۰۲۳ میلادی مفاهیم نزدیک به سبک زندگی ریکارد را پذیرفته است: وگانیسم (گیاهخواری مطلق) و مدیتیشن را در همه جا می‌توان دید. گویی کتاب اش پایان فصلی از زندگی اش را رقم می‌زند. او می‌گوید: “می خواهم به ترجمه یک متن تبتی ۸۰۰ صفحه‌ای که روی میزم می‌بینید بازگردم و تمرینات معنوی را انجام دهم. به اندازه کافی از دور و اطراف ام زده شده ام”.

او در چهار سال گذشته وقت زیادی را صرف مراقبت از مادر بیمارش کرد. مادرش در صد سالگی فوت کرد.

ریکارد می‌گوید: “احساس می‌کنم خیلی خوش شانس هستم. اکنون زندگی سرگردان خود را از سر خواهم گرفت”. او در صومعه در نپال و به طور کلی در هیمالیا بیش از زمان حضور در فرانسه احساس آرامش می‌کند. او می‌گوید: “من با ذهنیت فرانسوی خیلی راحت نیستم. ذهنیت فرانسوی همواره در حال گلایه کردن است”.

او در پایان مصاحبه می‌گوید: “من ۷۷ ساله هستم و از سلامتی خوبی برخوردارم. من به ۱۰۰۰ سال زندگی کردن اعتقادی ندارم تصور کنید ۱۰۰۰ سال زندگی ترامپ! من مطمئن نیستم که این چیزی است که ما به آن نیاز داریم، اما اگر خوش شانس باشم چند سال دیگر روی چیز‌هایی تمرکز می‌کنم که بیش‌ترین اهمیت را دارند.

امیدوار هستم نوشته هایم به انسان‌ها کمک کند تا انسان بهتری شوند و بهتر به دیگران خدمت کنند. این آن چیزی است که روی مزارم نوشته بود نه این که من شادترین انسان جهان بودم! البته فکر نمی‌کنم دفن شوم احتمالا سوزانده خواهم شد یا به ماهی داده می‌شوم”.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.