به گزارش خبرساز ایران، نتایج طرح آمارگیری از گذران وقت سال۹۹-۱۳۹۸ نشان میدهد در بین مردان، بعد از فعالیت «رسیدگی و خود مراقبتی»، متوسط بیشترین زمان صرف شده در شبانهروز بهترتیب مربوط به گروه فعالیت «فرهنگ، فراغت، رسانههای گروهی، تمرینهای ورزشی» با ۴ ساعتو٥٤دقیقه، «اشتغال و فعالیتهای مرتبط برای مزد» با ۴ ساعتو٤٦دقیقه و «معاشرت، ارتباط، مشارکت اجتماعی و آدابورسوم دینی» با یکساعتو٣٩دقیقه بوده است. در مقابل طرح آمارگیری از این گذران وقت در بین زنان نشان میدهد متوسط بیشترین زمان صرف شده بعد از رسیدگی و خودمراقبتی، بهترتیب مربوط به گروه فعالیت «خدمات خانگی بدون مزد برای اعضای خانوار و خانواده» با ۵ساعتو۶دقیقه و «فرهنگ، فراغت، رسانههای گروهی، تمرینهای ورزشی» با ۴ساعتو٥٠دقیقه در رتبه بعدی قرار دارد. مقایسه الگوی گذران وقت بین مردان و زنان گویای این مطلب است که زنان نسبت به مردان در یک شبانهروز ۳ساعتو۵۳دقیقه وقت بیشتری به خدمات خانگی بدون مزد و بیش از ۴ساعت زمان کمتری به اشتغال و فعالیتهای مرتبط برای مزد اختصاص میدهند.
تحمیل شرایط به بانوان
دکتر علیرضا شریفی، روانشناس اجتماعی درخصوص این تفاوت آماری بین زنان و مردان میگوید: «باید دید آمار و ارقام اعلام شده از سوی مرکز آمار کشور بر چه اساسی بوده و اطلاعات چگونه جمعآوری شده است. چرا که تفاوت گذر زمان بین مردان و زنان ساکن در کلانشهرها، شهرهای متوسط و شهرهای کوچک بسیار متفاوت است و اگر بخواهیم باز بین شهرها و مناطق روستایی آمارگیری کنیم رقمها خیلی متفاوتتر هم خواهد بود. این اعداد ارائه شده قطعا بر اساس ۷ قطب فرهنگی که وزارت ارشاد تقسیمبندی کرده است نمیتواند ثابت و یکسان باشد. ولی اگر اعداد را دقیق بگیریم و فرض بر این باشد که درست هستند چند نکته درخصوص این تفاوت معنادار در گذر زمان بین مردان و زنان وجود دارد».
وی ادامه میدهد: «خدمات خانگی بدون مزد برای اعضای خانوار و خانواده زمان زیادی و گاه در بعضی موارد تمام وقت یک شبانهروز را از بانوان میگیرد؛ چرا که جامعه ما انجام این خدمات را به نوعی به آنها تحمیل کرده است. بهطور سنتی در جامعه ما خدماتی که بانوان در منزل انجام میدهند که بدون مزد هم هست همیشه وجود داشته. در تاریخ زنان همیشه شاغل و مولد بودند بهویژه در مناطق عشایری و روستایی. معمولا هم در طول تاریخ همواره مراقبت از فرزندان، پرداختن بهکار داخل خانه، پختوپز نان و غذا بهطور سنتی بر عهده زنان بوده است. طبیعتا این سنت به این زودیها از بین نخواهد رفت حتی اگر زنان شاغل باشند و در بیرون از خانه هم فعالیت کنند بازهم انجام وظایف داخل منزل بر عهده آنهاست. براساس آمارهای رسمی ۱۴درصد بانوان اشتغال ندارند البته اگر کار خانه را کار محسوب نکنیم. ولی در بین همین گروه هم بهدلیل همان سنتهایی که وجود دارد بیشترین میزان کار خانه با وجود کار بیرون بر عهده خانمهاست که این دلیل کاملا جامعشناختی دارد».
زنانه – مردانه کردن فعالیتها
بخشی از دلایل اینکه حجم سنگین کارهای منزل بر عهده بانوان است و موجب میشود تا زمان کمتری اشتغال و فعالیتهای مرتبط به مزد داشته باشند به همان بحث سنتها و فرهنگهای جامعه برمیگردد. مطالعات انسانشناسی (آنتروپولوژی) هم نشان میدهد تا جایی که تاریخ بشر قابلیت رصدشدن دارد گویی این کارها بر عهده خانمها بوده است. دکتر یزدی میگوید:«اینکه خانمها هم بیرون کار میکنند و هم در منزل و آقایان وقتی بیرون کار میکنند بیشتر وقتشان را و گذران اوقاتفراغتشان را برای فرهنگ و ورزش صرف میکنند، ناشی از این داستان است که ما یک تعریف جنسیتی روی جنس زن داریم. معنی این حرف این است که ما بعضی کارها را بهصورت زنانه و مردانه کردهایم؛ بهعنوان مثال ظرف شستن را وظیفه بانوان تعریف کردیم تا جایی که اگر مردی این کار را انجام دهد گویی در حق همسرش محبت میکند درحالیکه او لطفی نمیکند و وظیفه عادیاش را انجام میدهد. اینها در حقیقت بارگذاری مسائل فرهنگی و ارزشگذاری روی جنسی خاص است. بنابراین آمار اشاره شده بسیاری طبیعی است که بر گرفته از یک برداشت ناصحیح فرهنگی است که برای ما به ارث مانده است».
به رسمیت نشناختن سبکهای مختلف زندگی
ما در دورانگذار به سر میبریم و داریم از سنتی بودن به سمت یک جامعه مدرن حرکت میکنیم که در همین راستا خوشبختانه تغییراتی حاصل شده. مردها به نسبت قبل در انجام امور خانه مشارکت بیشتری دارند و نگاه مثبتتری به این قضیه پیدا کردند. در قدیم وقتی مردی این کار را انجام میداد عناوینی مانند زن ذلیلی را به او نسبت میدادند که برخاسته از یک تفکر مردسالارانه بود که وجود داشت و هنوز هم کموبیش وجود دارد. این روانشناس اجتماعی علت اینکه هنوز ما به یک تعادل نسبتی در این موضوع نرسیدهایم را به رسمیت نشناختن سبکهای مختلف زندگی در خانوادههای ایرانی توسط کسانی میداند که دستی در قدرت و توان قانونگذاری و اعمال آن را دارند. میگوید:«می دانیم که فاصله سنگینی بین قوانین جاری قوهقضاییه و چیزی که در عالم واقع و در جامعه در حال رخداد است، وجود دارد. این فاصله موجب شده تا سبکهای مختلف زندگی بهوجود بیاید اما بهنظر میآید دولتمردان و قانونگذاران تمایل دارند فقط یک سبک خاصی را به رسمیت بشناسند. بسیاری از بانوان از طریق فضای مجازی مشغول کسبوکار هستند اما در آمار رسمی جزو شاغلان محسوب نمیشوند درحالیکه درآمدزایی میکنند. وقتی دولتمردان سبکهای مختلف زندگی را به رسمیت نمیشناسند و سبک به رسمیت شناخته شده موید و تأییدکننده این است که زن در منزل باید کار بیمزد انجام دهد و جزو وظایف وی است طبیعتا رسیدن به یک آمار متعادل بین مرد و زن زمانبر است».
شیوه تربیت خانوادهها و آموزشها
شیوه تربیت خانوادهها هم در این مسئله بسیار نقش دارد. یعنی وقتی که اطرافیان میخواهند از یک دختر خانمی تعریف کنند بیشتر از اینکه بگویند انسان فرهیخته، اهل مطالعه و ورزش و تحصیلکردهای است داشتن هنرهایی مانند آشپزی، خیاطی، گلآرایی و چیزهایی شبیه به این را برای او امتیاز میدانند و رویش متمرکز میشوند. عمدتا توقع جامعه از خانمها در چنین قالبهایی قرار میگیرد و تفکیک شغل و نقشها از همان اوان کودکی در فکر، ذهن و مغزشان چیده میشود. طبیعتا وقتی بزرگ میشوند بهصورت اتوماتیکوار انجام کارهای اینچنینی را جزو وظایف خود میپندارند و در چنین شرایطی اصلا نیاز نیست کسی چیزی به آنها تحمیل کند چون این امر عملا درونی شده است.
دکتر یزدی آموزشی که در مدارس داده میشود را هم بسیار اثرگذار میداند و میافزاید: «در کتابهای درسی نوع آموزشهایی که در زمینه حرفه و فن داده میشود از نوع تفکیک جنسیتی است. حتی بسیاری از کتابهای داستانی که از کودکی برای بچهها خوانده میشود، قصهگوییها و حتی نوع اسبابهایی که برای دختربچهها خریداری میشود همه و همه با نگاه جنسیتی است. خانمها از کودکی اینگونه تربیت و پرورش داده میشوند. نظام ارزشی و هنجارهای اجتماعی ما هم با کمال تأسف یکسری واژهها بهکار میبرد که انجام وظایف این چنینی را به خانمها تحمیل میکند. جملات و واژههایی مانند مادر فداکار؛ کسی که اصلا نیازهای خود را نمیبیند و به خواستههای خود توجهی ندارد و تمامقد و ششدانگ در خدمت بقیه اعضای خانواده است. مجموعه این آموزشها زمینهها را طوری فراهم کرده که گذر زمان با فاصله برای بانوان بسیار متفاوت از آقایان باشد».
این شیوه تربیتی و تفکرات جنسیتی آنچنان در تاروپود خانوادهها ریشه دوانده که به این زودیها قابلحل نیست. البته شرایط به نسبت قبل بهبود پیدا کرده و اکنون خانمها زمانی برای مطالعه و تماشای فیلم و سریال و پرداختن به تفریحات را برای خود انجام میدهند ولی حجم سنگین کار بیمزد در خانه با توجه به تلقینات درون خانواده، نظام آموزشی، ارزشها و هنجارهای اجتماعی، تولیدات فرهنگی مانند کتابها و انواع فیلمهای سفارشی و سیستم مسلط قاعده و قانون (رسمی و غیررسمی) مرتب بازتولید میشود. زمان نیاز دارد که بتوانیم هر یک از این منابع را در جهت واقعگرایانه آن حرکت دهیم و آموزش دهیم که خانمهای ما کاری که در خانه انجام میدهند دارای ارزش افزوده است. انجام حجم سنگین از سوی یک نفر نه به لحاظ انسانشناسی و جامعشناختی و نه به لحاظ روانشناسی درست نیست بلکه کارها باید بین اعضای خانواده تقسیم شود تا همه فرصت کافی برای پرداختن به امور شخصی و اشتغال با مزد داشته باشند و با فراغبال کارهایشان را انجام دهند.
منبع: همشهری
ثبت دیدگاه