به گزارش خبرساز ایران، سیل های اخیر در نقاط مختلف ایران، اولین سیل های ویرانگر تاریخ کشور ما نبوده و نیستند. شواهد تاریخی نشان می دهد که از زمان مادها تا کنون، سیل های مخرب فراوانی در شهرهای مختلف ایران رخ داده و خسارات فراوانی به مردم وارد کرده است.
یکی از سیل های مخربی که با ذکر جزئیات در تاریخ آمده است، «سیل غزنین» در سال ۴۲۲ هجری قمری و در زمان سلطنت سلطان مسعود غزنوی است. ابوالفضل بیهقی در مجلد هفتم کتاب مشهور خود، تاریخ مسعودی (بیهقی) این سیل را با جزئیات و به صورت دقیقی توصیف کرده است.
سیل ویرانگر و بی توجهی مردم
سیل غزنین که بر اساس شواهد، در فصل گرما و در زمانی که کسی توقع بارش را نداشته است، جاری شده، شهر غزنین و روستاها و مناطق واقع شده در اطراف رود غزنین را نابود کرد. بیهقی معتقد است بی توجهی مردم به احتمال طغیان رود و قرار دادن چهارپایانشان در کنار این رود و نیز اطراقشان در آنجا علت افزایش مرگ و میر بوده است. او می نویسد: «روز شنبه نهم ماه رجب میان دو نماز، بارانکی خردخرد میبارید؛ چندان که زمین را ترگونه میکرد و گروهی از گلهداران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته (نگه داشته بودند). هرچه گفتند از آنجا برخیزید که محال بود بر گذر سیل بودن (در راه گذر سیل ماندن خطاست)، فرمان نمیبردند تا باران قوی تر شد. (پس) کاهل وار برخاستند و خویشتن را با (به پای) آن دیوارها (یی) افکندند که به کوی آهنگران پیوسته است و نهفتی (پناهگاهی) جستند که آن هم خطا بود، و (اما) آرامیدند. و بر آن جانب رود که سوی افغان شال است، (در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسیا) بسیار استران سلطانی بسته و آخورها کشیده و چادرها خرپشته زده و ایمن (بیخیال) نشسته بودند و آن هم خطا بود؛ که در راه گذر سیل بودند و پیغامبر ما محمد مصطفی (ص) گفته است: نعوذ بالله من الاخر سین و الاصمین (پناه می بریم به خدا از دو گنگ و دو کر).»
ویرانی حاصل از سیل و تخریب شهر
بیهقی در ادامه، به نحوه وقوع سیل اشاره دارد و بیان می کند که چگونه این سیل به بالای پل آمد و این پل را علی رغم محکم بودن شکست و راه ارتباطی مردم دو طرف رود را قطع کرد و سپس به داخل بازار رسید و خانه ها را ویران کرده، چهارپایان را با خود برد، بسیاری از مردم را غرق کرد و در یک لحظه شهر را در بر گرفت. بیهقی می نویسد: «پل بامیان در آن روزگار بر این جمله نبود، (بل) پلی بود قوی پشتیوانهای قوی برداشته (با ستونهای استوار و پشتوانههای نیرومند) و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه و بر پشت آن دو رسته (ردیف) دکان برابر یکدیگر؛ چنانکه اکنون است و چون از سیل تباه شد، عبویه بازرگان، آن مرد پارسای باخیر –رحمه الله علیه- چنین پلی برآورد؛ یک طاق به این نیکویی و زیبایی و اثر نیکو ماند (ماندنی است) و از مردم چنین چیزها میماند.
و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آنجمله (همانندش) یاد نداشتند و (تا دیری پس از نماز خفتن پیوسته می بارید) و پاسی از شب گذشته، سیلی در رسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. درخت بسیار از بیخ برکنده (و) میآورد، ناگهان سر رسید. (گله داران جستند و جان به در بردند و نیز استرداران و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ بود.)»
از جمع کردن طلا توسط فقرا تا عیش و عشرت سلطان
بیهقی سپس توصیف سیل را اینگونه ادامه می دهد، چگونه ممکن می شد که آنهمه گلولای و درخت و چارپا یک باره بتوانند بگذرند؟ و دهانه بسته شد؛ چنان که آب راه گذر نداشت و بر روی پل افتاد و دنباله سیل، همچون لشکر آشفته، از راه میرسید و آب از بستر رودخانه بالا زد و در بازارها روان شد و به بازار صرافان رسید و خسارت های بسیار به بار آورد، و بزرگ ترین هنرش اینکه پل را با دکان ها از جا برکند و راه خود را دریافت و کاروانسراهای زیادی را که در راهش بودند ویران کرد و بازارها همه از بین رفتند و آب تا زیر باروی قلعه آمد؛ چنان که در قدیم و پیش از روزگار یعقوب لیث بود. و این سیل بزرگ چندان به مردم زیان رساند که هیچ حسابگری از پس اندازههایش برنمیآید و دیگر روز، مردم در دو سوی رود به تماشا ایستاده بودند و چیزی به ظهر نمانده سیل از پا افتاد.
بیهقی در ادامه به مشکلات حاصل از این سیل اشاره می کند. او سپس روایت عجیبی از این سیل می گوید. گویا بعد از فروکش کردن طغیان آب، بسیاری از طلاها و لوازم قیمتی که آب با خود برده بود در میان گل و لای پیدا شد و بسیاری از فقرا شروع به برداشتن آنها کردند. بیهقی می نویسد: « به چند روز پل نبود و مردمان دشوار از این جانب بدان و از آن جانب بدین می آمدند تا آنگاه که باز پلها راست کردند و از چند ثقه زاویلی (چند زابلی مورد اعتماد) شنودم که پس از آنکه سیل بنشت، مردمان زر و سیم و جامه تباهشده می یافتند که سیل آنجا افکنده بود. و خدای عزّوجلّ تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.»
نکته جالب در رابطه با این سیل واکنش ضعیف ماموران حکومتی و شخص سلطان مسعود است. بیهقی بلافاصله بعد از ذکر داستان سیل می نویسد: «و امیر از شکار پره به باغ صد هزار بازآمد، روز شنبه شانزدهم ماه رجب و آنجا هفت روز مقام کرد با نشاط و شراب، تا از حیوران بورا نخچیر در رسید و شکار کرده آمد. پس از آنجا به باغ محمودی آمد.»
ثبت دیدگاه